امروز با يه دوستي بودم كه جريان همجنسگرا بودن منو ميدونه
البته بماند كه اون دوست به ديد من خودش يه گيه اما خودش نميخواد قبول كنه
هر كس آزاده به هر حال بهش ميگم جريان تو با اين مسئله شده مثل جريان مموتي و تورم
آقا اصلا ميگه تورم نداريم اگرم باشه كمرش رو شكستيم
حالا هي ملت خودشون رو بكشن كه مرديم از گروني يه كاري بكنيد
ايشون اصلا مشكل رو مشكل نميبينه و به رسميت نميشناسه كه حلش كنه
بگذريم برسم به اصل مطلب
اين دوست بنده خيلي مذهبيه
و كلا با دوستايي كه ميپره به جز من البته همشون مذهبين
نماز بخون
روزه بگير
سفر زيارتي راه به راه
خلاصه يه جمع مذهبي خفن و حتي به گفته ي خودش يه سريشون جز برادراي لباس شخصي ان
دو سه بارم تو جمع دوستاش رفتم
حس جالبي داشتم تو اون جمعا دلم ميخواست سرمو بكوبم به ديوار
امروز كه داشتم با اين دوست حرف ميزدم بحث به رابطه دراز مدت و ازدواج دو تا مرد كشيده شد
واسم تعريف كرد تو جمع دوستاش دو نفر هستن كه خيلي با هم مچ هستن
همش با همن
بچه ها بهشون ميگن شما زن و شوهريد بايد باهم ازدواج كنيد
تا اينجاي بحث عادي بود بحث ازدواج به مسخره بين دو تا دوست صميمي تو جمع هاي استريتي خيلي پيش مياد
تا اينكه دوستم در ادامه گفت:
ما هر وقت دست جمعي سفر ميريم اين دوتا يه جاي جدا از جمع با هم ميخوابن
تو هتل باشه يا جاي ديگه اين دوتا حتما بايد جدا از جمع و با هم بخوابن
من با شنيدن اين حرفا دهنم به قائده ي ورودي غار علي صدر باز مونده بود
گفتم يعني رابطه خاصي با هم دارن؟
سكس ميكنن با هم؟
گفت آره
گفتم تو جمعتون همه ميدونيد نوع رابطه اين دو تا رو؟
گغت آره
گفتم عكس العملا چيه؟
گفت عادي شده واسمون
گفت حتي چند وقت پيش بچه ها ميخواستن با بابا هاشون حرف بزنن كه اين دو تا برن زير يه سقف
اما خوب منصرف شدن
واي خداي من دهنم وا مونده بود
مگه ميشه
كه آدمهاي انقدر مذهبي و با اون عقايد خاص مگه ميتونن همجنسگرا باشن و با اين مسئله شون كنار بيان
اما خوب مثل اينكه ذهنيات من غلط بوده و اين اتفاق افتاده
مگه يه همجنسگرا حتما بايد توي اون غالب هايي باشه كه من توي گي ها ديدم
واقعا از كجا معلوم كه آخوند محله مسجد محله ما گي نباشه
يا به قول سامان كه ميگفت اين كروبي ترانسه و قتي بش ميگفتيم چرا ميگه چون شعار انتخاباتيش تغيير() هست
واقعا يه گي تبايد حتما آي دي منجم داشته باشه يا ندا و رها رو بخونه و خانه هنر رو بشناسه
يا حداقل يكي دو بار چهار شنبه شبا تي تو رفته باشه
آره به قول يكي از اين بلاگي ها اون پسر چوپان هم پشت اون كوهاي بلند يا وسط يه دشت وسيع با صورت آفتاب سوخته اش ميتونه گي باشه
يا حتي اون رفتگري كه اين موقع شب داره خيابون رو جارو ميزنه و من الان دارم صداي دلنشين سوت زدنش رو ميشنوم
يا اون پسره تو كفش فروشيه ....
يا اون ....
يه حقيقت جالب ما همه جا هستيم
همه جا
اما گاهي نميتونيم همديگرو پيدا كنيم و خودي نشون بديم
حس ميكنم اين مطلب ييه مقدار پرته اما اشكال نداره همين قدر ارزشش رو داره كه برگي از دفترچه خاطراتم باشه
۸ ماه قبل