۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

comming out 2,3

شايد ترم قبل كه امتحان داشتم نذر احمقانه اي كردم
اما جالب بود
تعجب نكن از كلمه نذر
نذر كه حتما صلوات و شله زرد و ارز اين جور چيزا نيست
نذر كردم كه اگه معدلم از يه سطحي بالاتر باشه به سه نفر از بچه هاي دانشگاه بگم كه گي ام در جهت فرهنگ سازي جامعه براي پذيرش گي ها
خب معدلم بالاتر از اون سطح شد و بايد عمل ميكردم
يكيشون رو كه تو همين بلاگ توضيح دادم كامينگ اوتم رو
ميموند دو تا كه الان داستاني كه ميخوام بگم از همينجا شروع ميشه
با يكي از دختراي دانشگاه كه تنها دوست دوخترم هم هست رفته بودم همين موسسه كه تو پست قبل توضيحش رو دادم اونجا با دوتا پسر و يه دختر ديگه دوست شديم وتصميم گرفتيم بعد از كارمون بريم يه كافي شاپ بشينيم و گپ بزنيم
تو تاكسي كه بوديم حرف از همجنس گرايي شد تا اينكه يكي از پسرا گفت من گي هستم كلي از حقوق همجنسگرا ها دفاع كرد و دو تا دوستش تاييدش ميكردن
اما اين همكلاسي من هي بش ميتوبيد و محكومش ميكرد
پسره دفاع ميكر و فكر كرد منم با هم كلاسيم هم عقيدم و داشت واسه منم سخنراني ميكرد كه گفتم قربونت برم من حرفات رو قبول دارم ميدونم چي ميگي
منم كلي دوست گي دارم
تا اينكه رسيديم كافي شاپ اونجا تصميم به بازيه شهامت صداقت گرفتيم كه بخش صداقتض اينجور بود كه يه گوشي موبايل رو ميچرخونديم بينمونو سرش به هر كي ميفتاد سوال ميكرد و تهش سمت هر كي بود بايد صادقانه جواب ميداد
من فقط قسمت سوالاي ديگران و جواباي خودم رو مينويسم
دختر:آخرين با كي با پسر سكس داشتي؟
همكلاسي من پارازيت اومد كه يه سال پيش منم زدم تو ذوقش
من :دو ماه پيش
دختر :چند درصد گي هستي؟
گفتم اگه تمام حقيقت رو بگم همكلاسيم سكته ميكنه
من:50 درصد
پسر گيه:پس كي با هم باشيم....؟
من: هر وقت تو بگي
پسر گي: پس اوكي خبرت ميكنم
خنده ي جمع
و اخ اخ كردن همكلاسي من


گذشت تا فردا تو دانشگاه من با يكي از دوستام بودم كه اين ترم همه كلاسامون با همه
دوست دختره بنده آمد
به شكايت
كه آره تو به من دروغ گفتي{راست ميگفت}.تو مرضي
اصلا تو كشوري مثل ايران كه آزادي نيست گي بودن معني نداره
من مونده بودم خوشحال باشم يا ناراحت نذرم ادا شده بود سه نفر از گي بودنم خبر دار شدن و عكس العمل دوستم هم عادي بود و اينكه يگانه دوسته دخترم ازم ناراحت شده بود
البته كلي باش حرف زدم
منطق چيدم
فكر كنم تا حدودي فهميد گي بودن يعني چي؟
و اندگي راضي شد




حس ميكنم نوشته هام مثل ماست ميمونه
اگه من مخاطب بودم با اين وضع نوشتن نوشته رو تا ته نميخونم
دوست عزيزي كه تا ته خوندي
مرسي
اين بد بودن نوشته رو(بد تر ازهميشه) بذاريد به حساب بيماري

۲ نظر:

  1. حرف نداشت مثل همیشه. تا تهش هم خوندم و مثل همیشه بیش از پیش عاشق نویسندش شدم.

    پاسخحذف
  2. ajab nazri..!! :-))
    man ke be nazr eateghad nadaram..mikham 100sal be jamee nagam G hastam..mohem ine ke eshgham midoone va baham khoshim..baghiye mohem nistan!.. :-)
    Yousef

    پاسخحذف