۱۳۸۷ دی ۲۲, یکشنبه

پل


برای خواب معصومانهء عشق

كمك كن بستری از گل بسازيم

براي كوچ شب هنگام وحشت

كمك كن با تن هم پل بسازيم

كمك كن سايه بونی از ترانه

برای خواب ابريشم بسازيم

كمك كن با كلام عاشقانه

برای زخم شب مرهم بسازيم
بذار قسمت كنيم تنهاييمون

و ميون سفرهء شب تو با من

بذار بين من و تو ، دستای ما

پلي باشه واسه از خود گذشتن


تورو ميشناسم اي شبگرد

عاشق تو با اسم شب من آشنایی

از اندوه و تو و چشم تو پيداست

كه از ايل و تبار عاشقایی

تورو ميشناسم اي سر در گريبون

غريبگی نكن با هق هق من

تن شكستتو بسپار به دست

نوازشهای دست عاشق من



به دنبال كدوم حرف و کلامی

سكوتت گفتنه تمام حرفاست

تورو از طپش قلبت شناختم

تو قلبت قلب عاشقهاي دنياست

تو با تن پوشي از گلبرگ و بوسه

منو به جشن نور و آينه بردی

چرا از سايه های شب بترسم

تو خورشيد و به دست من سپردی



كمك كن جاده هاي مه گرفته

من مسافرو از تو نگيرن

كمك كن تا كبوترهای خسته

روی يخ بستگي شاخه نميرن

كمك كن از مسافرهای عاشق

سراغ مهربوني رو بگيريم

كمك كن تا برای هم بمونيم

كمك كن تا برای هم بميريم


بذار قسمت كنيم تنهاييمونو

ميون سفرهء شب تو با من

بذار بين من و تو ، دستای ما

پلی باشه واسه از خود گذشتن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر