۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

یک تجربه

اگه پستای قبلی این بلاگ رو خونده باشید احتمالا از علاقه این روزای من با خبر شدید
کامینگ اوت
جوری شدم که هر جا این بحث میاد خیلی راحت میگم آره من هم گی هستم
و کلی میرم سر منبر به سخنرانی کردن البته بیشتر اوغات بحث حالت کنفرانس خبری به خودش میگیره
و بقیه سوال میپرسن و من جواب میدم
به حالتی رسیدم که اگه یه روز به یه نفر نگم که همجنسگرام روزم شب نمیشه
البته این مسئله عواقب هم داشته واسم
دیروز متوجه شدم که توی چند تا جمع از بچه های دانشگاه وقتی حرف از من پیش اومده
جلو چند نفر که هیچ رفاغتی با من نداشتن
جریان لو رفته
بهتم زد وقتی این جریان رو فهمیدم
دقیقا آدم هایی این بحث رو لو دادن که به من توصیه میکردن که سام این جریان رو به کسی نگو این کاملا شخصیه واست دردسر میشه
من هم جواب میدادم که الان من وارد این فاز شدم که به آدمایی که بهشون اعتماد دارم و فکر میکنم زمینه پذیرش این جریان رو دارن
بهشون میگم
اما حواسم هست که جلو هر کس و ناکس این مسئله رو نگم
اما همون خائن ها
رفتن جریان رو به چند نفر گفتن
وقتی فهمیدم

کله ام داغ شد خیلی نامردی بود
حس کردم اوضاع از دستم خارج شده و احساس عجز کردم
البته وقتی اون خائن ها رو دیدم کلی احساس شرمندگی کردن و کلی عذر خواهی کردن
اما چه فایده.....
بهتون توصیه میکنم اگه قصد کامینگ اوت عمومی دارید روند عاقلانه تری به حرکتتون بدید که مثل من نشید
امیدوارم کمیته انضباطی نشم
اونم به چه جرمی همجنسباز بودن
فکر این که یه همچین نامه ای بیاد دم خونمون هم مو رو به تنم سیخ میکنه
خدا به خیر بگذرونه....

۱ نظر: