۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه

خموش سايه كه فرياد بلبل از خاميست چو شمع سوخته آن به كه بي سخن باشي

دوباره حس سنگين از دست دادن يك دوست
چقدر تو نامردي پسر؟
هنوزم مجبورم لبخند بزنم
يه لبخند مصنوعي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر