۱۳۸۷ دی ۲۲, یکشنبه

گناه


گنه کردم گناهی پر ز لذت

درآغوشی که گرم و آتشین بود

گنه کردم میان بازوانی

که داغ و کینه جوی و آهنین بود

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

گنه کردم چشم پر ز رازش

دلم در سینه بی تابانه لرزید

ز خواهش های چشم پر نیازش

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

پریشان در کنار او نشستم

لبش بر روی لبهایم هوس ریخت

ز اندوه دل دیوانه رستم

فروخواندم به گوشش قصه عشق

ترا می خواهم ای جانانه من

ترا می خواهم ای آغوش جانبخش

ترا ای عاشق دیوانه من

هوس در دیدگانش شعله افروخت

شراب سرخ در پیمانه رقصید

تن من در میان بستر نرم

بروی سینه اش مستانه لرزید

گنه کردم گناهی پر ز لذت

کنار پیکری لرزان و مدهوش

خداوندا چه می دانم چه کردم

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

۱ نظر:

  1. وااای !!!!!
    در نوع خودش شعر بسیار کم نظیری بود
    مخصوصا که در قالب کهن (قطعه) سروده شده است
    در بعضی جاها لغزش هایی در وزن و معنا احساس می شود ولی به نظرم در مجموع بسیار خوب است
    اتفاقا چیزی که ما کم داریم کسی است که بتواند مفاهیم جدید را در قالب های کهن بازآفرینی کند (زمینه ای که مورد علاقه شخص من هم هست)فکر کنم شما پتانسیل خوبی برای این منظور دارید

    پاسخحذف