حس خوبی نیست وقتی که ضربان قلبت بت میگه داری خیانت میکنی
اما آخه چه خیانتی؟
من که چیزی نگفتم
من که کاری نکردم
نه انگار این توجیه ها فایده نداره بازم صدای ضرباهنگ خیانت میاد
ماجرا از یه دوست قدیمی شروع میشه
کسی که وقتی تو مدرسه اومد بغل دستم نشست فکر نمیکردم بهترین دوست و صمیمی ترین دوستم بشه
کسی که با گذشت 7 سال هنوز هم دوستم
تو معادلات من این یه کم عجیبه
7 سال با من دوست بودن!!!!
این پسر برای من مثل برادریه که نداشتم
این پسر تو روزای خوب زندگیم با من بود
و در روز های سخت
خیلی سخت
جوری پیشم بود که اصلا انتظارش رو نداشتم
این پسر یه مرده
مثل داداشم دوسش داشتم
اما یه سفر لعنتی حس منو نسبت بش عوض کرد
تا حالا باش سفر نرفته بودم
تا اینکه اواسط تابستون چند روز رفتیم یه جای دور با هم
از اون موقع اون مثل گذشته با من دوسته و دوستم داره
اما من دیگه مثل گذشته دوسش ندارم
کمی یا شاید هم خیلی بیشتر از کمی دوسش دارم
حس میکنم دارم به دوستیمون خیانت میکنم
وقتی باهام دست میده دوست دارم دستاشو بیشتر تو دستام نگه دارم
دوست دارم وقتی میبینمش به بهونه ی اینکه خیلی وقته ندیمش باش روبوسی کنم
من حس خوبی نسبت به این حس ندارم
نمیدونم شاید فقط شهوت باشه
شهوت به کسی که تا دو ماه پیش داداشم بود؟
نه این واقعا خیانته
شاید یه عشق
اما این عشق نیست
یه جورایی مطمئنم
من شعله ی سوزنده ی عشق رو قبلا چشیدم
شاید اون خرمنی باشه در برابر این شمع
اما حتی اگه شمع
آخه اون که گی نیست
و از گی بودن من خبر نداره
شاید باید به این بسنده کنم که فقط نگاهش کنم
فقط به اینکه بهش بگم تو بهترین دوست منی
و شاید به جدایی
اما....
همین که فکر میکنم حالا که مهر شروع شده از تهران میره و چند هفته یه بار میبینمش واسم سخته
چه برسه به جدایی دائم
و این جدایی دائم شاید ظلم هم در حق اون باشه چون واقعا من نزدیکترین دوستشم
نمیدونم
حتی نمیدونم چرا اینا رو اینجا مینویسم
امیدوارم یه حس زود گذر باشه که فراموش شه
یه حس مثل رد شدن از پیش یه مرد دلخواه و رد و بدل کردن یه نگاه و لبخندو گذشتن از کنار هم
همین
نه بیشتر
و هنوز هم وقتی میبینمش ضربان قلبم آهنگ خیانت رو مینوازه
اما آخه چه خیانتی؟
من که چیزی نگفتم
من که کاری نکردم
نه انگار این توجیه ها فایده نداره بازم صدای ضرباهنگ خیانت میاد
ماجرا از یه دوست قدیمی شروع میشه
کسی که وقتی تو مدرسه اومد بغل دستم نشست فکر نمیکردم بهترین دوست و صمیمی ترین دوستم بشه
کسی که با گذشت 7 سال هنوز هم دوستم
تو معادلات من این یه کم عجیبه
7 سال با من دوست بودن!!!!
این پسر برای من مثل برادریه که نداشتم
این پسر تو روزای خوب زندگیم با من بود
و در روز های سخت
خیلی سخت
جوری پیشم بود که اصلا انتظارش رو نداشتم
این پسر یه مرده
مثل داداشم دوسش داشتم
اما یه سفر لعنتی حس منو نسبت بش عوض کرد
تا حالا باش سفر نرفته بودم
تا اینکه اواسط تابستون چند روز رفتیم یه جای دور با هم
از اون موقع اون مثل گذشته با من دوسته و دوستم داره
اما من دیگه مثل گذشته دوسش ندارم
کمی یا شاید هم خیلی بیشتر از کمی دوسش دارم
حس میکنم دارم به دوستیمون خیانت میکنم
وقتی باهام دست میده دوست دارم دستاشو بیشتر تو دستام نگه دارم
دوست دارم وقتی میبینمش به بهونه ی اینکه خیلی وقته ندیمش باش روبوسی کنم
من حس خوبی نسبت به این حس ندارم
نمیدونم شاید فقط شهوت باشه
شهوت به کسی که تا دو ماه پیش داداشم بود؟
نه این واقعا خیانته
شاید یه عشق
اما این عشق نیست
یه جورایی مطمئنم
من شعله ی سوزنده ی عشق رو قبلا چشیدم
شاید اون خرمنی باشه در برابر این شمع
اما حتی اگه شمع
آخه اون که گی نیست
و از گی بودن من خبر نداره
شاید باید به این بسنده کنم که فقط نگاهش کنم
فقط به اینکه بهش بگم تو بهترین دوست منی
و شاید به جدایی
اما....
همین که فکر میکنم حالا که مهر شروع شده از تهران میره و چند هفته یه بار میبینمش واسم سخته
چه برسه به جدایی دائم
و این جدایی دائم شاید ظلم هم در حق اون باشه چون واقعا من نزدیکترین دوستشم
نمیدونم
حتی نمیدونم چرا اینا رو اینجا مینویسم
امیدوارم یه حس زود گذر باشه که فراموش شه
یه حس مثل رد شدن از پیش یه مرد دلخواه و رد و بدل کردن یه نگاه و لبخندو گذشتن از کنار هم
همین
نه بیشتر
و هنوز هم وقتی میبینمش ضربان قلبم آهنگ خیانت رو مینوازه
طبق بعضی تعاریف نانوشته خیانت عدم وفاداری مجرمانه نسبت به منافع خودت،شرکت کردن در ایجاد تنشی علیه روابط خوبت با دیگران و قصد براندازی و نابودی خودت،سعی در گول زدن خودت...هست،خیانت که هیچ ،تعریف و تبیین و تفکر راجع بهش سراسر چالشه،ساختار شکنه
پاسخحذفبه نظرم خیانت از نوعی که تو بهش پرداختی خیلی عالیه
salam man jomlahat jalab bod man samin hastam be man ham khianat shoda wblagam bakhon khoshhal mkisham. saminkarimi.blogfa.com
پاسخحذفمن فاعلم از ایلام مفعول اگع باشه ممنونشم mojtabazartsht@gmail.com
پاسخحذف