۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

انتقام


با برو بچی که تو تظاهرات 13 آبان شرکت کرده بودن نشسته بودیم
هر کی خاطره میگفت
اکثرا هم کتک خورده بودیم
از تجاربی که اندوخته بودیم میگفتیم
و از کارایی که باید تو تظاهرات های بعدی بکنیم
از بی رحمی نیرو های به اصطلاح امنیتی میگفتیم
از اینکه با کمال بی رحمی چه برخوردای خشنی با مردم میکردن
و اینکه اگه از اون صحنه ها میشد فیلمبرداری کرد
از زاویه ای که ما بودیم
میشه به طور کامل جهان رو از وحوشت این انسان نما ها آگاه کرد
یه نفر از توی جمع یه حرف خاص زد
گفت: یعنی میشه ما یه روز از اونایی که میزننمون انتقام بگیریم
یعنی یه روز دست ما میفتن اینا؟
حرف غریبی بود واسم تا حالا بش فکر نکرده بودم
به این فکر کرده بودم که اگه مثلا کسایی که به این نیرو ها دستور حمله و برخورد خشن رو میدن دست ما یعنی مردم بیفته چی کار باید باشون بکنیم
اما به این فکر نکرده بودم که اگه یه روزی این نیرو های سطح پایین دست مردم بیفتن باشون چه میکنیم
نمیدونم
باز هم با خشونت موافقم با اینکه تو این 13 آبانی بد کتک خوردم ازشون
خیلی بد تر از تظاهراتای قبل
اما باز با خشونت مخالفم
شعار نیست اینا
اینا راه منه
فکر منه
نمیدونم شاید درست نیست فکرم
شاید افکارم پخته نیست
هر ایردی رو که دلیل حسابی داشته باشه به این فکر وارد میدونم و در بارش فکر میکنم
اما باز ته دلم راضی به انتقام نیست از این سربازا
اونا رم شستشوی مغزی دادن
بد بختن
کین اونا؟
از همین مردمن دیگه
یه روزی میفهمن جریان چیه و به اکثریت مردم ملحق میشن
نباید این فرصت رو از کسی دریغ کرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر