۱ هفته قبل
۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه
اعدام همجنسگرایان
و اما درد بزرگ ما
پسر هایی که قراره تا یه مدت دیگه اعدام بشن
به جرم داشتم روابط همجنسگرایانه
چی باید گفت؟
هر وقت بهش فکر میکنم
قلبم تند میزنه
انگار یه خوره میفته به جونم
باید چی کار کنم؟
همش خودم رو تصور میکنم جای اونا
بی پناه
گاهی مجرم ها حماییت خانوادشون رو دارن اما بعید نیست که تو ایران با این فرهنگ مردم
این مجرم که جرمی انجام نداده حمایت خانواده رو هم نداشته باشه
خودم رو تصور میکنم که چهار پایه ای زیر پامه وطنابی به گردنم
و در انتظار مرگ
در انتظار اینکه نماینده قانون بیاد و چهار پایه رو از زیر پام بکشه و جامعه رو به عدالت نزدیک کنه
نمیدونم ما چه جوری داریم تو این فضا نفس میکشیم
به خودم میگم اون همجنسگرا های خارجی چه جوری به زندگیشون عادی ادامه میدن به گی بار هاشون میرن
مینوشن و میرقصن در حالی که در همین نزدیکی اونها آدم هایی هستن که همجنسگرا بودنشون جرمه
و تنها سرمایه ای که تو زندگی دارن ازشون گرفته میشه
جونشون
اما خب خودم چی؟
من چه کردم واسشون؟
جز اینکه این بلاگ لعنتی رو نوشتم بعدش هم احتمالا وجدانم آروم میشه و پا میشم میرم به نقش بازی کردنم ادامه میدم
ما چه کردیم؟
چه باید بکنیم؟
چند تا میل بدم؟
به چند تا استریت بگم؟
چه بلند گویی دستمه که بگم آی مردم اگه کسی رو به جرم چپ دست بودن با مو قهوه ای بودن اعدام کنن چی کار میکنید؟
اعدام همجنسگرا ها هم همینه
یه کاری کنید
اما من چی دستمه؟
به خدا اگه بگید میخواید تظاهرات کنید میام
بگید همجنسگرا ها این روز این ساعت یه تجمع
با اینکه میدونم که تو همین تهران لعنتی صد ها هزار نفر همجنسگرا هست اما 10 نفر بیشتر نمیان باز میرم
فقط کافیه خودتون رو جای اون پسرایی بزارید که مجرمن و جرمی نجام ندادن
اگه کاری نکنم
امکانش هست که این گند دامن خودمون رو بگیره
از کجا میدونید که همین فردا یه برادر بسیجی نیاد دستتون رو بگیره بگه به دلیله رفتار مشکوک به همجنسباز بودن باید بیای بری ازت نمونه گیریه مقعدی کنیم
به همین سادگی هممون محکومیم
فاصله ما با اون پسرای معصوم یه تاره موئه فقط
پس یه کاری بکنیم
نظر بدیم
پیشنهاد بدیم
لطفا
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هروقت تو جامعه ماها تعهد جایگاه پیدا کرد هر وقت به شکار کردن بی اف دوستامون خاتمه دادیم و هروقت تنوع طلبی هر شب ما رو رو یه تخت جدید نبرد اونوقت هست که تازه می تونیم بگیم ما هم هستیم و متحدیم و اون موقع تازه آغاز راه و شروع مبارزه و دفاع از حقوقمون هست. در غیر این صورت صدها سال به همین منوال بگذرد...
پاسخحذفsam jan ye faaliyathayi anjam shode ke omidvaram khabarash to net bere dar ayande nazdik.omidvar bash.onghadram bi gheyrat nistim ke khabare edame biyado bere o ab az ab tekon nakhore
پاسخحذفbaran
با این نوشتت اشکم رو درآوردی و 4 ستون بدنم لرزید
پاسخحذفچه باید بکنیم?
تا کی باید مخفی باشیم ؟
تا کی باید از ترس خانواده حلقه رو از دستمون در بیاریم؟
تا کی باید هرچی میزنن تو سرمون صدامون در نیاد؟
تا کی؟
چرا عمر خودمون رو به خفت و خواری و ترس و هراس بگذرونیم ؟
من که ...
دقیقا چیزایی رو گفتی که منم مدتهاست دارم بهش فکر میکنم...
پاسخحذفچهارپایه...طناب...مرگ...
یه ترس و یه استرس عجیبی دارم
چیکار کنیم؟به نظرم بهترین کار اینه که اول از همه یه سایت مرجع داشته باشیم و در فیس بوک همه در کنار هم باشیم.این اولین کاریه که باید انجام بدیم.
http://www.hudud.be/filmhudud.html
پاسخحذفhttp://www.youtube.com/watch?v=zL_zP2pHp3w&feature=related