۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

8/8/88


امروز 8/8/88 است
حیف است که در این روز مبارک
خاطره ای از مشهد مقدس تعریف نکنم:
راهنمایی میرفتم
با مدرسه رفته بودیم مشهد
این جور سفرا حال میده معمولا
با تموم محدودیت هاش و کمبود هاش
حال میده چون یه تجربه جدیده از زندگی کردن با دوستایی که فقط چند ساعت تو مدرسه میدیدمشون
رفته بودیم حرم ساعت 12 شب بود
دیدیم یه گوشه حرم یه گروه جوون خوش سیرت (اون موقع چشم برزخی هم داشتم)و خوش صورت
مداحی میکردن
نوحه میخوندن و خودشون رو میزدن
و های های گریه میکردن
ما بچه کوچولو ها هم دورشون جمع شدیم
شنیدیم
از ظلم هایی که به خاواده ی پیامبر اسلام رفته بود
سوزناک بود
و اشک آور
اینجا باید اضافه کنم که مداحا معمولا برای اینکه سوز رو زیاد کنن
دروغ میگن
افسانه از خودشون در میارن
چرت هایی میگن که اصلا مخالف اصل اسلام
فقط به این قیمت که چند قطره اشک بیشتر بریزیم
و این اشک ها اون دنیا بیاد کمکمون و ما رو از آتش نجات بده
یا شب اول قبر که یکی از سخت ترین غول های بازی میاد سراغمون و باید تنها و دست خالی باش بجنگیم
این اشکها بیاد کمکمون
این ها واسه مداحا توجیه پذیرن که هر دروغی که میخوان بگن
به قیمت چند اشک بیشتر

خلاصه اینکه ما میشنیدیم
سینه میزدیم و اشک میریختیم
این که هنوز هم وقتی یاد اون حرفا میفتم یه جوری میشم
صحنه های وحشتناکی رو ترسیم میکردن
خلاصه اینکه چند ساعت سینه زدیم و اشک ریختیم
همه سینه ها بچه گونمون سرخ شده بود و سینه بعضی از بچه ها کبود
این هم یکه از نشونه های مقدار ایمانه

بعد از پایان مراسم خود زنی رفتیم واسه نماز صبح
یه جا وایسادیم 10-15 نفر بودیم
یه پیرمرد همچین با صورت نورانی(مثل دست دوم فروشی دو کوچه پایین ترمون)
بهمون گفت اینجا واینسید
بیاید اینور نماز بخونید
ما هم تعویض جا کردیم
گذشت تا اینکه تو روز آخر اون معلممون که بامون بود گفت این پیرمرده امام زمان یاچمیدونم امام رضا بوده
که چون توی اون لحظه معنویت ما بالا رفته بوده جای یرگزیده ای رو واسه نماز به ما نشون داده
و معلمه میگفت بعد نماز ما حرم رو زیر و رو کردیم که پیر مرد رو پیدا کنیم
اما نبود
و با این مقدمه ها به این نتیجه رسید که پیرمرد فرستاده خدا بوده
یا امام زمان یا خود امام رضا
و این معما حل نشده باقی موند
و ما بچه کوچولو ها موندیم و با یه معجزه که اینو خودمون تجربه کرده بودیم


نتیجه گیری اخلاقی:

خرافه و تفکر عوامانه تا مغز استخوان توی تشییع رخنه کرده
همینه که فیلمای خرافه ایه صدا و سیما اشک مامانامونو در میاره
بی عقلی و بی منطقی رمز و اذن ورود به تشیعه
و یه شیعه اصیل فکر نمیکنه و فقط تقلید میکنه
و اگه فکر کرد و سوال واسش پیش اومد
مرتده بی شک
و البته یه ویژگی دیگه این فرقه که البته ربطی به این خاطره نداره فاشیست بودن شیعه است
خود برتر بینی
خود را از همه ادیان بهتر میبینه و بهشت رو فقط واسه خودش میبینه
یه مثال کوچیک این فاشیست بودن هم همین سیدیه
که اصالت خون و وصل بودن به یه خانواده یه حسن و یه سری مزایا داره که سید رو از همی بالا تر میبره


تا مسلمین دیگه واقعا منو نخوردن این پست رو همین جا تمو کنم

۲ نظر:

  1. اکثراً هر وقت این جور متن ها رو می خوندم با تصدیق اونچه گفته بود کفری می شدم و حالم بد می شد. ولی حالا دیگه یاد گرفتم توی قضیه ابعاد مختلف رئ از هم سوا کنم و فقط قشنگیاش رو ببینم. برام مفهومی نداره مشهد کجاست، مال کیه، چی خواسته و چی گفته و برای چی ملت می رن اونجا. من با یه عطر معنوی زیبا و مست کننده ای کار دارم که انسان به انسان هدیه داده و از لحظه ورود به اون فضا تمام ذره ذره وجود انسان رو تکون می ده و از خواب بیدار می کنه. خوشحالم که مثل تو عزیز آدمهایی رو می بینم که تک بعدی نیستن. ممنون از حالی که عوض کردی با گذاشتن این عکس.

    پاسخحذف
  2. قشنگ بود ، منطقی و قابل قبول !

    پاسخحذف