۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

پیشنهاد بیشرمانه

نمیدونم جریان چیه؟
اتفاقاتی برای اولین بار تو زندگیم و انقدر نزدیک به هم
پیشنهاد سکس توی نت و چت روم و منجم کاملا واسمون عادیه اما به نظرم اینکه یکی توی پارک این پیشنهاد رو بهت بده خاصه واقعا
تازه واسه منی که لباس پوشیدنم معمولیه و فشن نیستم
واسه یه دوست که ماجرا رو تعریف میکنم میگه مگه تو چه شکلی لباس میپوشی که طرف اینجوری بهت گفته؟
نمیدونم والا
اما به هر حال ماجرای جالبی بود شاید فقط واسه اینکه اولین بار بود واسم پیش میومد
ماجرا از این قراره که:
چند روز پیش صبح توی پارک نشسته بودم به انتظار
یه دوست قدیمی از دوران مدرسه
طبق معمول هیچکس در قرار گذاشتن با من به موقع سر قرار نمیاد
بر خلاف من که وسواس خاصی دارم سر ساعت سر قرار باشم
خلاصه اینکه نشسته بودم روی یه نیمکت که یهو یه آقائه اومد نشست تقریبا روی سکوی روبروم
تا اینجاش عادی بود
گفت ساعت چنده؟
نگاهی به گوشیم انداختم گفتم 11
گفت شما هم قرار داری ؟
گفتم بله
تا یادم نرفته بذارید طرف رو وصف کنم
یه آقای تقریبا 30 ساله با تیپ مردونه و صورت معمولی اما خب تو دنیا ی ما یه بدی داشت و اونم شکمش بود
البته چاق نبود ها شکم برامده داشت فقط
کجا بودیم؟
آها گفتم بله
گفت دوست دختره یا دوست پسر؟
گفتم پسر
از اینجا دیگه مکالمه از حالت عادی و معمول خارج شد
گفت بعدش میرید با هم و......
گفتم نه
گفت پس یکی رو بلند میکنید و....
گفتم نه
گفت یعنی اهل سکس نیستی؟
گفتم هستم اما نه با هر کی در ضمن دوستمم با من فرق داره یعنی.....یعنی
یه کم من و من کردم و گفتم : یعنی اون گی نیست
انگار منتظر شنیدن این کلمه بود از من
گفت خودتون چطور دوست دارید؟
میخواست پزیشنمو بپرسه یا نمیدونست چه جوری بپرسه یا بلد نبود کلا
گفت دوست دارید مفعول باشید یا فاعل؟
گفتم:.....
گفت گذری اگه جور بشه با چه جور آدمی سکس میکنی؟
گفتم اولا گذری رو زیاد پایه نیستم اما اگه بشه یکی مثل خودم
گفت اگه یکی به سن و سال و تیپ من باشه چی؟
گفتم:نه
گفت :گذریه خوب
گفتم نه
گفت یه باره
گفتم نه
باورم نمیشد من که توزندگیم همیشه سر نه گفتن مشکل داشتم و نمیتونستم بگم نه
چه راحت الان تو چشای طرف نگاه میکردم و میگفتم نه!
به هر حال کلی چیز گفت برای راضی کردن من و من با کمال (واقعا نمیدونم بگم کمال چی چی؟) میگفتم
نا امید شد بد بخت
گفت باشه موفق باشی
خدافظ
منم گفتم خدافظ و رفت
شاید این جریان ارزش مطرح کردن رو توی بلاگ نداشت و شاید خیلی ازش هزار تا برداشت بکنن که واقعا نظر من نیست
اما چیزی که تو ذهنمه و میخوام بگم اینه که ما چچی کار کردیم و چی به طرفامون نشون دادیم که طرف میاد به خودش این اجازه رو میده که بیاد تو اتوبوس دست بماله به چیز من یا اینکه تو پارک انقد راحت بحث درخواست جنسی شو با من مطرح کنه
در مورد بدی و خوبی این کارا نمیگم ها
در مورد نظر مردم به ماست
آیا مثل بقیه مشکلات ما اینم از فقر فرهنگیه مردمه یا نه
فقط مقصر ماییم
یا ما فقط به این کارا دامن میزنیم با اعمال احمقانمون
واقعا نمیدونم
این مسئله ذهنموزیاد درگیر میکنه
یعنی واقعا جوابی واسش هست؟

۹ نظر:

  1. اتفاقا مطرح كردن اين چيزا خوبه ! هم براي خودمون خوبه كه با جامعه بيشتر بشيم ! هم براي خودمون باز خوبه كه بفهيم كه وظيفه ماست كه فرهنگ سازي بكنيم ! راه طولاني و سختي در پيش داريم !‌شايد نسل هاي بعد بتونن از اين راهي كه ما داريم ميسازيمش استفاده كنن و يادي هم از ما بكنن!

    پاسخحذف
  2. غلط نامه:
    بيشتر آشنا بشيم
    بفهميم
    .
    18 شدم!!!!

    پاسخحذف
  3. عزیزم
    بیشرمانگی پیشنهاد کجاش بود؟
    یه جوری انگار که با ادب تمام پیشنهاد داده بود
    یه جوری هم انگار دیالوگ محترمانه ای برقرار بوده
    فکر کنم تجربه خوبی بوده

    پاسخحذف
  4. مگه دخترا کاری میکنن که بیشتر مردا به اونها به چشم تن فروش نگاه میکنن؟!... این اتفاقات برای دخترا هر روز پیش میاد.
    مشکل از ما نیست.. از فکر منحرف خودشون ه.

    پاسخحذف
  5. این چیزی که تو اینجا مطرح کردی هر روز سر دخترهای ایرانی می آد.یک جا واستادن می آن بهشون متلک های رکیک می گن وپیشنهاد سکس می دن.در اتوبوس وتاکسی توسط چه مرد چه پسر دستمالی می شن.همین خود من که تریپ گرلیش هم نداشتم وآرایش هم نمی کردم هزاران پیشنهاد مبنی بر اینکه شبی چند می گیرم داشتم.خودم هم گیج شده بودم که آخه کجام شبیه یک تن فروشه!برام جالبه که این ها رو یک پسر هم داره تجربه می کنه.می دونی چرا؟چون کلا جامعه اسلامی مریضه وسراسر عقده

    پاسخحذف
  6. البته کلا خوش به حالت.جدی بگیر اما سخت نگیر

    پاسخحذف
  7. تاتلي
    yashlibooloot@yahoo.com
    نقل قول از سام عزيزم:
    "من گی هستم ولی جنده که نیستم که هر کی از راه رسید دستمالیم کنه و بام بخوابه"
    ميخوام يه ماجراي مشابه رو كه واسه من اتفاق افتاده رو تعريف كنم:
    يه بسيجي نكشيده اي بود كه اتفاقاً هم مدرسه اي بوديم و هم كلام وگاه گاهي هم با هم رفت و آمدي داشتيم . البته هميشه ايشان خونه ي ما بودند و نشد كه يه بار تعارفي هم بزنند...بگذريم اين رو گفتم كه مقدمه شه و بيشتر اين جماعت نسناس رو بشناسيم:
    خلاصه بعد مدتي كه ما دانشجو شده بوديم و ماه به ماه خونه نمي اومديم ، فقط تو مسجد همديگه رو ميديدم.(اين مسجد رفتن ما هم خودش تفريحي بود واسه زماني كه خونه بوديم)
    يه شب كه از مسجد برمي گشتيم و با هم گرم صحبت ؛ حرف از " قرص اكس" پيش اومد كه نمي دونم چي شد اين آقا با " فيلم سكس " اشتباه گرفت. و به من گفتش كه چرا فيلمش ؟ - گفتم چي؟!؟!
    گفتا كه بله مي ريم سرغ خودش!
    تازه دوزاريم افتاد كه آقا " قرص اكس " رو " فيلم سكس " شنيده و از آنجا كه از كوزه همان برون تراود كه در اوست ، خودش بد لو داد.
    قيافه اش هم ديدني بود ، حشر از چشاش و حرفاش مي باريد و همين طور ادامه مي داد كه بله: عمومينا(منظور خونواده ي عموش) رفتن مشهد زيارت . خونه شون خاليه و كليدش هم دست من."
    با خودم گفتم :" الانه كه امام رضا (قربونش برم) گوش عمو ئه رو مي گيره و با تيپا مي اندازه بيرون كه پاشو كه اگه سگ تو خونه ات مي بستي بهتر مراقب بود."
    ديدم داري زيادي پرت و پلا مي گه و هرچي بيشتر مي گه بيشتر از چشمم مي افته
    آخ شما نبودين و نديدين كه بي شرف چه شكل و شمايل حاجي ها رو به خودش ميگيره و شده مسئول فرهنگي بسيج حوزه و بسيجي نمونه و چه و چه....
    – بهش گفتم:
    - آقا ... نه كه من خيلي دوست دارم ، حيفم مي ياد باهات شورت و رختخواب يكي كنم..
    اتفاقاً تو دانشگاه يه رفيقي دارم كه خوشگل تر از اون تو دانشگاه نيستش. يه روزي هر دومون طالب شديم كه يه حالي با هم بكنيم. ولي فكر كه كرديم ديديم ما همين جوري تو هم گره خورديم و خلاصه شرم و حيا نزاشت كه اين كار رو بكنيم. عوضش با هم شديم داداش.
    من وشما هم مي خوام كه همين جور باشيم (من غلط بكنم كه تو داداش من باشي!) ."
    اينا رو گفتم و از معركه جستم .
    ولي آدم پررو باز هم دوباره پيداش شد ؛ يه روز تايستوني ، ساعت 9 صبح ؛ با يه بهونه اي اومده بود در خونه مون وآخرش هم گفت " خونه خاليه – پاشو بريم."
    ديگه من جوش آوردم وگفتم كه مرتيكه تو تا حالا چند دفعه با من رفتي كه اين دوميش باشه، اصلا تا حالا چند دفعه شنيدي كه من با كسي برم كه حالا اومدي سر صبح پيشنهاد ميدي."
    البته هنوز هم بسيجي نمونه ي ما دلاورانه به پر رويي هاش ادامه ميده ...
    تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل

    واقعاٌ ما چي كار كرديم و مي كنيم كه بعضي ها اين قدر راحت به ما پيشنهاد مي دن؟!

    پاسخحذف
  8. جالببود داستانت دوست عزیز
    مرسی که زحمت کشیدی و اینجا گذاشتیش
    اما ما مبنا ها ی فکریمون خیلی با هم فرق میکنه
    مگه نه؟

    پاسخحذف
  9. سعید 35 زنونه پوشم قیافم خیلی معمولی سن35 قد175 وزن 65 سبزه مرد سن بالا میخوام کی برا امشب مکان و لباس زنونه دامن خیلی بلند و خیلی گشاد شورت شلوارک سوتین پیرهن گشاد داره مخصوصا دامن بلند و گشاد بیام براش بپوشم لاپای میدم ساک میزنم اگه مکان و لباس نداری پیام نده شماره تماس تهران از رسالت تا پیروزی و اسلام شهر manhunt_margehshoom

    پاسخحذف